زجری سترگ است
وقتی که دستان پدر بر شانه ات نیست
وقتی که می ترسی
وقتی که چشمانی ،در این سیاهی
گه بسته گاهی باز
سو سو کنان
تنهایی ات را می درند...
اما تو تنهایی !
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما